ترجمه مقاله

ناهموار

فرهنگ فارسی عمید

۱. زبر و زمخت؛ درشت.
۲. ناصاف؛ پرنشیب‌وفراز.
۳. بی‌نظم‌وترتیب.
۴. [قدیمی] گمراه و خودسر: ◻︎ زنان باردار ای مرد هشیار / اگر وقت ولادت مار زایند ـ از آن بهتر به نزدیک خردمند / که فرزندان ناهموار زایند (سعدی: ۱۵۸).
ترجمه مقاله