نبهره
فرهنگ فارسی عمید
۱. ناسره؛ قلب؛ پول قلب: ◻︎ دیدم نبهره بود به معیار مردمی / از دوستیّ هرکه عیاری گرفتهایم (کمالالدین اسماعیل: ۷۲۰).
۲. [مجاز] پست؛ فرومایه.
۳. (قید) [مجاز] پوشیده؛ پنهان.
۴. (قید) [مجاز] ناگهان.
۲. [مجاز] پست؛ فرومایه.
۳. (قید) [مجاز] پوشیده؛ پنهان.
۴. (قید) [مجاز] ناگهان.