ترجمه مقاله

نهادن

فرهنگ فارسی عمید

۱. گذاشتن: دست بر دست نهاد.
۲. قرار دادن.
۳. بستن.
۴. عرضه کردن؛ پیش نهادن.
۵. [قدیمی] تعبیه کردن؛ نصب کردن؛ کار گذاشتن.
۶. [قدیمی] گستردن؛ پهن کردن.
۷. [قدیمی] پاشیدن؛ ریختن.
۸. [قدیمی] ترتیب دادن؛ برپا کردن.
۹. [قدیمی] تسلیم کردن.
۱۰. [قدیمی] به حال خود گذاشتن؛ واگذاشتن.
۱۱. [قدیمی] جمع کردن؛ ذخیره کردن؛ انبار کردن.
۱۲. [قدیمی] تخصیص دادن؛ جدا کردن؛ کنار گذاشتن.
۱۳. [قدیمی] خلق کردن؛ آفریدن.
۱۴. [قدیمی] تٲلیف کردن.
۱۵. [قدیمی] تقدیر کردن؛ مقرر کردن: ◻︎ ریزی از چاشنیِ کام به کامم نرسید / روزی‌ای کآن ننهاده‌ست قدر می‌نرسد (خاقانی: ۵۲۴).
۱۶. (مصدر لازم) [قدیمی] مقدر شدن.
۱۷. [قدیمی] هموار کردن.
۱۸. [قدیمی] برابر دانستن؛ مساوی شمردن.
۱۹. [قدیمی] منعقد کردن؛ بستن.
۲۰. [قدیمی] نسبت دادن؛ منسوب کردن.
۲۱. [قدیمی] متوجه کردن؛ معطوف کردن: ◻︎ به علم و خواندن قرآن نهاده‌ای دل و گوش / جز از تو گوش نهاده به بانگ بربط و نای (فرخی: ۳۸۵).
۲۲. [قدیمی] جماع کردن: ◻︎ دنیا وفا ندارد لولی‌وشی‌ست این زن / گر رو کند و گر پشت می‌بایدش نهادن (سعید اشرف: لغت‌نامه: نهادن).
۲۳. [قدیمی] دوختن.
۲۴. [قدیمی] دادن (نام، لقب، و مانندِ آن).
۲۵. (مصدر لازم) [قدیمی] قرار گذاشتن.
۲۶. [قدیمی] فرا دادن؛ سپردن.
۲۷. [قدیمی] فرض کردن؛ محسوب کردن؛ تصور کردن.
۲۸. [قدیمی] قائل شدن.
۲۹. [قدیمی] فرو افکندن؛ انداختن.
۳۰. [قدیمی] جاری کردن؛ روان کردن.
۳۱. (مصدر لازم) [قدیمی] حکم کردن؛ فرمان دادن.
۳۲. [قدیمی] ادا کردن؛ گذاردن.
۳۳. [قدیمی] مرسوم کردن.
ترجمه مقاله