نگینفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه بر روی انگشتری نصب کنند: ◻︎ نگین تویی و چو انگشتریست ملک جهان / بها و قیمت انگشتری بود ز نگین (امیرمعزی: ۵۵۷).۲. [قدیمی] سنگ قیمتی و گوهر که بر روی چیزی نصب کنند.