ترجمه مقاله

هرچه

فرهنگ فارسی عمید

۱. هرچیز.
۲. (قید) هراندازه؛ هرقدر.
⟨ هرچه باداباد: در مقام اهمال، بی‌علاقگی، و سهل‌انگاری نسبت به چیزی یا امری گفته می‌شود؛ هرچه می‌شود بشود: ◻︎ شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد / زدیم بر صف رندان و هرچه باداباد (حافظ: ۲۱۰).
ترجمه مقاله