ترجمه مقاله

وازده

فرهنگ فارسی عمید

۱. هرچیز نامرغوب که آن را جدا کرده و کنار گذاشته‌ باشند؛ پس‌زده؛ پس‌مانده.
۲. طردشده از اجتماع.
ترجمه مقاله