پایان
فرهنگ فارسی عمید
۱. نقطه یا لحظۀ اتمام چیزی؛ نهایت؛ انتها.
۲. بخش آخری هرچیز.
۳. [قدیمی] بخش پایینی هر چیز: ◻︎ سخن نیز نشنید و نامه نخواند / مرا پیش تختش به پایان نشاند (فردوسی: ۲/۳۴۱).
۲. بخش آخری هرچیز.
۳. [قدیمی] بخش پایینی هر چیز: ◻︎ سخن نیز نشنید و نامه نخواند / مرا پیش تختش به پایان نشاند (فردوسی: ۲/۳۴۱).