ترجمه مقاله

پرآزار

فرهنگ فارسی عمید

۱. بسیارآزرده؛ سخت‌رنجیده؛ دردمند: ◻︎ دل من پرآزار از آن بدسگال / نبد دست من چیره بر بدهمال (ابوشکور: شاعران بی‌دیوان: ۱۰۳).
۲. بسیارآزاردهنده: ◻︎ ز کندی به تیزی نهادند روی / پرآزار گشتند و پرخاش‌جوی (فردوسی: لغت‌نامه: پرآزار).
ترجمه مقاله