پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
۱. پول دادن.
۲. وام خود را ادا کردن.
۳. کارسازی کردن.
۴. ساختن.
۵. جلا دادن.
۶. [قدیمی] آراستن.
۷. [قدیمی] خالی کردن؛ تهی کردن.
۸. مرتب کردن.
۹. انجام دادن.
۱۰. (مصدر لازم) فارغ شدن.
۱۱. مشغول گشتن.
۲. وام خود را ادا کردن.
۳. کارسازی کردن.
۴. ساختن.
۵. جلا دادن.
۶. [قدیمی] آراستن.
۷. [قدیمی] خالی کردن؛ تهی کردن.
۸. مرتب کردن.
۹. انجام دادن.
۱۰. (مصدر لازم) فارغ شدن.
۱۱. مشغول گشتن.