پرداخت
فرهنگ فارسی عمید
۱. آراستگی و آرایش.
۲. جلا.
۳. (بانکداری) دادن پول؛ تٲدیه؛ کارسازی.
〈 پرداخت دادن: (مصدر متعدی) صیقل زدن؛ جلا دادن؛ زنگ چیزی را زدودن.
〈 پرداخت کردن: (مصدر متعدی)
۱. صیقل زدن؛ زنگ چیزی را زدودن؛ جلا دادن.
۲. (بانکداری) پول دادن به کسی دادن.
۲. جلا.
۳. (بانکداری) دادن پول؛ تٲدیه؛ کارسازی.
〈 پرداخت دادن: (مصدر متعدی) صیقل زدن؛ جلا دادن؛ زنگ چیزی را زدودن.
〈 پرداخت کردن: (مصدر متعدی)
۱. صیقل زدن؛ زنگ چیزی را زدودن؛ جلا دادن.
۲. (بانکداری) پول دادن به کسی دادن.