ترجمه مقاله

پرس پرسان

فرهنگ فارسی عمید

= پرسان ⟨ پرسان‌پرسان: ◻︎ پرس‌پرسان می‌کشیدش تا به صدر / گفت گنجی یافتم آخر به صبر (مولوی: ۳۸).
ترجمه مقاله