پرورش
فرهنگ فارسی عمید
۱. عمل پروردن: پرورش ماهی.
۲. تربیت.
۳. (اسم) مجموعۀ هنجارهای جامعه؛ آداب.
۴. [قدیمی] پرورده شدن.
۵. (اسم) [قدیمی] خورش؛ خوراک.
〈 پرورش دادن: (مصدر متعدی)
۱. پروراندن.
۲. تربیت کردن.
〈 پرورش یافتن: (مصدر لازم) = پرورش
۲. تربیت.
۳. (اسم) مجموعۀ هنجارهای جامعه؛ آداب.
۴. [قدیمی] پرورده شدن.
۵. (اسم) [قدیمی] خورش؛ خوراک.
〈 پرورش دادن: (مصدر متعدی)
۱. پروراندن.
۲. تربیت کردن.
〈 پرورش یافتن: (مصدر لازم) = پرورش