پس افکندهفرهنگ فارسی عمید۱. پسافتاده.۲. اندوخته؛ ذخیره؛ پسانداز: ◻︎ هم به علم خودش بده پندی / که نداری جز این پسافکندی (اوحدی: ۵۴۳).