ترجمه مقاله

پهنه

فرهنگ فارسی عمید

۱. پهنا؛ گشادگی؛ وسعت.
۲. عرصه؛ میدان.
۳. [قدیمی] نوعی چوگان که سر آن پهن و مانند کفچه بوده و با آن گوی‌بازی می‌کرده‌اند: ◻︎ نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب / تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان (فرخی: لغت‌نامه: پهنه باختن).
ترجمه مقاله