پیمانه
فرهنگ فارسی عمید
۱. ظرفی که با آن چیزی از مایعات یا غلات را اندازه بگیرند.
۲. ساغر؛ پیاله؛ قدح شرابخوری؛ جام شراب.
۳. (تصوف) چیزی که در آن انوار غیبی را مشاهده کنند؛ دل عارف: ◻︎ مرا به دور لب دوست هست پیمانی / که بر زبان نبرم جز حدیث پیمانه (حافظ: ۸۵۰).
۴. [قدیمی] ظرفی که با آن مایعات را وزن کنند: پیمانهٴ نفت.
۲. ساغر؛ پیاله؛ قدح شرابخوری؛ جام شراب.
۳. (تصوف) چیزی که در آن انوار غیبی را مشاهده کنند؛ دل عارف: ◻︎ مرا به دور لب دوست هست پیمانی / که بر زبان نبرم جز حدیث پیمانه (حافظ: ۸۵۰).
۴. [قدیمی] ظرفی که با آن مایعات را وزن کنند: پیمانهٴ نفت.