چرچر
فرهنگ فارسی عمید
۱. خوشی.
۲. خوشخوراکی.
۳. آمادگی اسباب عیش و خوشی.
〈 چرچر کردن: (مصدر لازم) [عامیانه]
۱. خوش چریدن؛ خوب خوردن و خوش بودن.
۲. مالی پیدا کردن و با آن به عیش و خوشی گذرانیدن.
۲. خوشخوراکی.
۳. آمادگی اسباب عیش و خوشی.
〈 چرچر کردن: (مصدر لازم) [عامیانه]
۱. خوش چریدن؛ خوب خوردن و خوش بودن.
۲. مالی پیدا کردن و با آن به عیش و خوشی گذرانیدن.