ترجمه مقاله

چشمه

فرهنگ فارسی عمید

۱. (زمین‌شناسی) محل خارج شدن طبیعی آب از زمین: ◻︎ هر کجا چشمهای بُوَد شیرین / مردم و مرغ و مور گرد آیند (سعدی: ۶۸).
۲. [مجاز] نمونه: یک چشمه از دیوانه‌بازی‌های برادرم را دیدی.
۳. سوراخ ریز: چشمهٴ سوزن.
۴. منبع.
۵. مبدٲ و اصل چیزی.
۶. [مجاز] خورشید؛ آفتاب.
۷. [قدیمی] سوراخ ریز در پارچه یا جامه.
۸. [قدیمی] حلقه‌های ریز زره و کمربند.
⟨ چشمهٴ آتش‌فشان: [قدیمی، مجاز] = ⟨ چشمۀ آفتاب
⟨ چشمهٴ آفتاب: [قدیمی، مجاز] خورشید.
⟨ چشمهٴ الیاس: [قدیمی، مجاز] = آب۱ ⟨ آب حیات
⟨ چشمه‌چشمه: [قدیمی]
۱. ویژگی که سوراخ‌های بسیار داشته باشد، مانند لانۀ زنبور؛ سوراخ‌سوراخ.
۲. ویژگی پارچه یا جامهای که در آن سوراخ‌های بسیار پیدا شده باشد.
⟨ چشمهٴ حیات: [قدیمی] = آب۱ ⟨ آب حیات: ◻︎ لب‌های تو خضر اگر بدیدی / گفتی لب چشمۀ حیات است (سعدی۲: ۳۳۴).
⟨ چشمهٴ حیوان: [قدیمی] = آب۱ ⟨ آب حیات: ◻︎ ز کار بسته میندیش و دل شکسته مدار / که آب چشمهٴ حیوان درون تاریکی‌ست (سعدی: ۷۱).
⟨ چشمهٴ خاوری: [قدیمی، مجاز] = ⟨ چشمۀ آفتاب
⟨ چشمهٴ خضر: [قدیمی، مجاز] = آب۱ ⟨ آب حیات: ◻︎ زبان در آن دهن پاک گفتیی که مگر / میان چشمهٴ خضر است ماهیی گویا (خاقانی: ۹).
⟨ چشمهٴ روز: [قدیمی، مجاز] = ⟨ چشمۀ آفتاب
⟨ چشمهٴ روشن: [قدیمی، مجاز] = ⟨ چشمۀ آفتاب
⟨ چشمهٴ زندگی: [قدیمی، مجاز] = آب۱ ⟨ آب حیات
⟨ چشمهٴ سیماب: [قدیمی، مجاز] = ⟨ چشمۀ آفتاب
⟨ چشمهٴ سیماب‌ریز: [قدیمی، مجاز] = ⟨ چشمۀ آفتاب
⟨ چشمهٴ قیر: [قدیمی، مجاز] شب.
⟨ چشمهٴ قیرگون: [قدیمی، مجاز] = ⟨ چشمۀ قیر
⟨ چشمهٴ گرم: [قدیمی، مجاز] = ⟨ چشمۀ آفتاب
⟨ چشمهٴ نور: [قدیمی، مجاز] = ⟨ چشمۀ ‌آفتاب
⟨ چشمهٴ نوربخش: [قدیمی، مجاز] = ⟨ چشمۀ آفتاب
⟨ چشمهٴ نوش: [قدیمی، مجاز] = آب۱ ⟨ آب حیات
⟨ چشمهٴ هور: [قدیمی، مجاز] = ⟨ چشمۀ آفتاب
ترجمه مقاله