ترجمه مقاله

چیدن

فرهنگ فارسی عمید

۱. جدا کردن و کندن میوه یا گل از درخت یا بوته: ◻︎ رفتم به باغ تا که بچینم سَحر گلی / آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی (حافظ۲: ۶۳۰).
۲. بریدن موی یا ناخن با قیچی.
۳. دانه‌دانه برداشتن چیزی از زمین، مثل دانه برداشتن مرغ.
۴. [قدیمی، مجاز] برگزیدن و جدا کردن چیزی از میان چیزهای دیگر.
۵. چیزهایی را با نظم‌وترتیب پهلوی هم یا روی هم قرار دادن
ترجمه مقاله