کارزارفرهنگ فارسی عمید١. جنگوجدال؛ پیکار؛ نبرد: ◻︎ همی تا برآید به تدبیر کار / مدارای دشمن بِه از کارزار (سعدی۱: ۷۳).۲. میدان جنگ.