کارفرما
فرهنگ فارسی عمید
١. [مقابلِ کارگر] (حقوق) آنکه در قبال پرداخت مزد، کارگران را به کار میگمارد؛ صاحبکار: ◻︎ کارفرمای همی داند فرمودن کار / لاجرم کارگر از کار همیآید بر (فرخی: لغتنامه: کارفرما).
۲. [قدیمی] فرمانروا؛ حاکم.
٣. [قدیمی] اثاث خانه.
۴. [قدیمی] آنکه فرمان میدهد: ◻︎ برو ای ناصح و بر دُردکشان خرده مگیر / کارفرمای قدر میکند این، من چه کنم؟ (حافظ: ۶۹۰).
۲. [قدیمی] فرمانروا؛ حاکم.
٣. [قدیمی] اثاث خانه.
۴. [قدیمی] آنکه فرمان میدهد: ◻︎ برو ای ناصح و بر دُردکشان خرده مگیر / کارفرمای قدر میکند این، من چه کنم؟ (حافظ: ۶۹۰).