ترجمه مقاله

کران

فرهنگ فارسی عمید

۱. جای پایان یافتن چیزی؛ کرانه؛ کنار؛ کناره.
۲. طرف؛ سو؛ جهت.
۳. پایان؛ انتها: ◻︎ غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم / دواش جز می‌ چون ارغوان نمی‌بینم (حافظ: ۷۱۶).
⟨ کران تا کران: از این‌ سو تا آن سو؛ همه جا.
⟨ کران جستن: (مصدر لازم) [قدیمی] دوری گزیدن از خلق؛ گوشه گرفتن.
ترجمه مقاله