ترجمه مقاله

کشتمند

فرهنگ فارسی عمید

۱. کشتزار؛ کشتمان؛ کشمان؛ زمین زراعتی: ◻︎ دو منزل زمین تا لب هیرمند / بُد آب خوش و بیشه و کشتمند (اسدی: ۱۹۲).
۲. محصول.
۳. صاحب کشت؛ کشاورز: ◻︎ چو جایی بپوشد زمین را ملخ / برد سبزی کشتمندان به شخ (فردوسی: ۶/۶۱۰).
ترجمه مقاله