کلک
فرهنگ فارسی عمید
۱. [عامیانه] حیله؛ خدعه؛ نیرنگ.
۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] نیرنگباز؛ زرنگ: عجب آدم کلکی است.
۳. منقل؛ آتشدان.
〈 کلک زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] حیله کردن.
۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] نیرنگباز؛ زرنگ: عجب آدم کلکی است.
۳. منقل؛ آتشدان.
〈 کلک زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] حیله کردن.