ترجمه مقاله

کلید

فرهنگ فارسی عمید

۱. وسیله‌ای فلزی برای باز کردن قفل.
۲. وسیله‌ای برای وصل یا قطع کردن جریان برق.
۳. [مجاز] هر چیزی که به شخص برای حل مشکلش کمک کند: کلید مشکلت اینجاست.
۴. پاسخ‌های درست به پرسش‌های چهارگزینه‌ای و مانند آن.
۵. (موسیقی) علامتی در ابتدای خطوط حامل که معرف نت‌ها می‌باشد.
۶. [قدیمی] قطعه چوب بزرگی که به پای مجرمان وصل می‌کردند.
⟨ کلید دو: (موسیقی) کلیدی بین خط سه و چهارِ خطوط حامل که معرف موقعیت نت دو می‌باشد.
⟨ کلید سُل: (موسیقی) کلیدی بر روی خط دوم خطوط حامل که معرف موقعیت نت سُل می‌باشد.
⟨ کلید فا: (موسیقی) کلیدی بر روی خط چهارم خطوط حامل که معرف موقعیت نت فا می‌باشد.
ترجمه مقاله