کژمژزبان
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که زبانش لکنت دارد و نمیتواند درست حرف بزند.
۲. کودکی که بهتازگی سخنگفتن را یاد گرفته است: ◻︎ طفل چهل روزۀ کژمژزبان / پیر چهلساله بر او درسخوان (نظامی۱: ۳۶).
۲. کودکی که بهتازگی سخنگفتن را یاد گرفته است: ◻︎ طفل چهل روزۀ کژمژزبان / پیر چهلساله بر او درسخوان (نظامی۱: ۳۶).