گراز
فرهنگ فارسی عمید
۱. نوعی بیل پهن و بزرگ با دستۀ چوبی که ریسمانی به آن میبستند و یک نفر دسته و یک نفر از روبهروی او سر ریسمان را میگرفت، و زمین شیارشده را با آن هموار میکردند؛ فه؛ بنکن؛ پلکش: ◻︎ بفرمود تا کارگر با گراز / بیارند چندی ز راه دراز ـ ... ـ زمین را به کندن گرفتند پاک / شد آن جای هامون سراسر مغاک (فردوسی: ۶/۴۵۸).
۲. کوزه.
۳. چوبدستی کلفت.
۲. کوزه.
۳. چوبدستی کلفت.