ترجمه مقاله

گردمشت

فرهنگ فارسی عمید

۱. پنجۀ دست که آن ‌را جمع و گره کنند و به ‌کسی بزنند.
۲. قبضۀ کمان و گرفتن آن.
ترجمه مقاله