گناهفرهنگ فارسی عمید۱. کار بد؛ عمل زشت.۲. بزه؛ جرم.۳. نافرمانی.۴. معصیت.〈 گناه ورزیدن: (مصدر لازم) گناه کردن؛ مرتکب گناه شدن.