ترجمه مقاله

آلود

فرهنگ فارسی عمید

۱. = آلودن
۲. آلوده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): اشک‌آلود، خواب‌آلود، خون‌آلود، زهرآلود.
ترجمه مقاله