ترجمه مقاله

آهنج

فرهنگ فارسی عمید

۱. = آهنجیدن
۲. آهنجنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیغ‌آهنج، جان‌آهنج، دم‌آهنج، شمشیرآهنج.
ترجمه مقاله