بستوفرهنگ فارسی عمید۱. سبو؛ کوزۀ سفالی.۲. کوزۀ روغن: ◻︎ چو گردون با دلم تا کی کنی حرب / به بستوی تهی میکن سرم چرب (نظامی۲: ۲۷۵).