غضاضت
فرهنگ فارسی عمید
۱. فروخواباندن چشم.
۲. آهسته کردن آواز.
۳. تروتازه شدن گیاه یا چیز دیگر.
۴. تازهروی شدن.
۵. کم شدن قدر کسی و فروافتادن از مرتبۀ خود؛ خواری؛ ذلت؛ منقصت.
۲. آهسته کردن آواز.
۳. تروتازه شدن گیاه یا چیز دیگر.
۴. تازهروی شدن.
۵. کم شدن قدر کسی و فروافتادن از مرتبۀ خود؛ خواری؛ ذلت؛ منقصت.