ارض مشاعةدیکشنری عربی به فارسیعمومي , معمولي , متعارفي , عادي , مشترک , پيش پاافتاده , پست , عوامانه , مردم عوام , مشارکت کردن , مشاع بودن , مشترکا استفاده کردن