ترجمه مقاله

استراحة

دیکشنری عربی به فارسی

انقصال , شکستگي , شکستن , سرسراي تاتر , مرکز اجتماع , راهرو بزرگ , تنفس (بمعني زنگ تنفس يا فاصله ميان دو پرده نمايش) باد خور , غير داءم , نوبه اي , تنفس دار , اسايش , استراحت , محل استراحت , اسودن , استراحت کردن , ارميدن , تجديد قوا , کردن , تکيه دادن , متکي بودن به , الباقي , نتيجه , بقايا , سايرين , ديگران , باقيمانده
ترجمه مقاله