تشنجدیکشنری عربی به فارسیشنج , تشنج , پرش , تکان , اشوب , چنگه , چنگوک , گرفتگي عضلا ت , انقباض ماهيچه در اثر کار زياد , دردشکم , محدودکننده , حصار , سيخدار کردن , محدود کردن , درقيد گذاشتن , جاتنگ کردن