وعد
دیکشنری عربی به فارسی
درگروگان , گرو , وثيقه , ضمانت , بيعانه , باده نوشي بسلا متي کسي , بسلا متي , نوش , تعهد والتزام , گروگذاشتن , بسلا متي کسي باده نوشيدن , متعهد شدن , التزام دادن , وعده , قول , عهد , پيمان , نويد , انتظار وعده دادن , قول دادن , پيمان بستن , نذر , شرط , عهد کردن