ترجمه مقاله

احتکام

لغت‌نامه دهخدا

احتکام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتکام بر؛ حکم کردن بکسی در کاری . (منتهی الارب ). حکم کردن بر کسی . (تاج المصادر). || حاکم گردیدن . (منتهی الارب ). || بهم بحاکم شدن . (منتهی الارب ). ترافع. محاکمه . تحاکم . بنزدیک حاکم شدن . بحاکم شدن . (تاج المصادر). || حَکَم پذیرفتن . حاکم کردن .
ترجمه مقاله