ترجمه مقاله

احکام

لغت‌نامه دهخدا

احکام . [ اِ ] (ع مص ) محکم کردن . استوار کردن . (تاج المصادر). استوار گردانیدن . (منتهی الارب ) : و ساختن وجوه عذر و عتاب و احکام وثائق ... تا بر وجه اولی و احری ادا کرده آید. (چهارمقاله ٔ عروضی ). شرائط تأکید و اِحکام اندر آن [ وثیقت ] بجای آورد. (کلیله و دمنه ).در احکام قواعد عدل و تمهید بساط انصاف افزود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). تأثیرات و تأثرات ارضی و سماوی در تکمیل اسباب اِحکام آن دست در هم داده اند. (جهانگشای جوینی ). || استواری . || بازداشتن از فساد و برگردانیدن . منع کردن .(منتهی الارب ). واداشتن از کاری . (زوزنی ). بازداشتن از کاری . (تاج المصادر). || کام ساختن برای لگام . (منتهی الارب ). حکمه بر سر اسب زدن . (زوزنی ).
ترجمه مقاله