ترجمه مقاله

ازهاق

لغت‌نامه دهخدا

ازهاق . [ اِ ] (ع مص ) نیست کردن . (تاج المصادر بیهقی ). هلاک کردن . نیست و ناپیدا گردانیدن : ازهق اﷲ الباطل َ. || پر کردن خنور را. (منتهی الارب ). پرکردن اناء. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || درگذرانیدن تیر از نشانه . (منتهی الارب ). تیر از نشانه ببردن . (تاج المصادر بیهقی ). || بر گردن آوردن ستور زین و رحل را. (منتهی الارب ). || شتافتن در رفتار: ازهق فی سیره . || مغزآکنده شدن استخوان : ازهق العظم . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله