ترجمه مقاله

اسرائیل

لغت‌نامه دهخدا

اسرائیل . [ اِ ] (اِخ ) اسرال . نام فرشته ای است و لغتی است در اسرائین . و کلمه اعجمی است مانندجبرین و اسماعین و اسرائین . || اسرائیل در عبری بمعنی کسی است که بر خدا مظفر گشت (زورمندتر از خدا) و آن لقب یعقوب بن اسحاق است که در هنگام مصارعه با فرشته ٔ خدا در فنیئل بدان ملقب گردید. (سفر پیدایش 32 : 1 و 2 و 28 و 30 ، یوشع 12 : 3). و رجوع به یعقوب بن اسحاق شود. در توریة این نام را موارد استعمال بسیار است چنانکه گاه مقصود نسل اسرائیل و نسل یعقوب است . (رساله ٔ اول قرنتیان 10 : 18). و گاه مقصود جمیع مؤمنین حقیقی که اولاد روحانی او هستند. (رساله ٔ رومیان 9 : 6). و بعض اوقات مقصود مملکت اسرائیل یا اسباط عشره است تا آنها را از یهودا تمیز داده باشند. (قاموس کتاب مقدس ). بنواسرائیل از اسباط اسرائیل (یعقوب ) اند. و رجوع به اسرائیل (مملکت ...) شود. و یعقوب را اسرائیل اﷲ خواندند، و در تاج التراجم گوید: یعنی صفوةاﷲ و ایل نام خداست بعبرانی و گویند معنی اسرائیل اﷲ یعنی عبداﷲ و بعضی گویند: چون از عیص بگریخت بشب اندر رفتن بنزدیک خال ، پس گفتندی : یسری باللیل . و اسرائیل اﷲ لقب نهادندش . (مجمل التواریخ و القصص صص 194 - 195). معنی اسرائیل بزبان عبری برگزیده ٔ خدا و بعضی گویند بنده ٔ خدا. (غیاث ) :
کند بچشم ظفر ضربت حسام تو آن
که کرد جامه ٔ یوسف بچشم اسرائیل .

عبدالواسع جبلی .


رجوع بعیون الاخبار ج 2 ص 269 و 272 شود.
ترجمه مقاله