ترجمه مقاله

اضراس

لغت‌نامه دهخدا

اضراس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ضِرْس . (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) (معجم البلدان ). ج ِ ضِرْس ، بمعنی دندان . (آنندراج ). || ومشهور این است که اضراس بجز رباعیات و انیاب است و آنها پنج دندان هستند در هر یک از دو طرف فکها و گاه نیز چهار دندان باشند. (از اقرب الموارد). نام دیگردندانهای آسیا یعنی طواحن . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).از میان سی ودو دندان که چهار ثنایا و چهار رباعیات و چهار انیاب است بیست تای دیگر را اضراس گویند که سه گونه اند: ضواحک ، طواحن ، نواجذ. (یادداشت مؤلف ).
- اضراس العجوز ؛ حسک . (آنندراج از مخزن الادویه ) (تحفه ٔحکیم مؤمن ) (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 51). رجوع به حسک شود.
- اضراس الکلب ؛ بسفایج . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 51) (الفاظ الادویه ) (آنندراج از مخزن الادویه ) (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) . تشمیر. ثاقب الحجر. کثیرالارجل . (اختیارات بدیعی ). بولوبودیون . بسپایه . بسبایج . رجوع به مترادفات مذکور شود.
- اضراس حُلُم (احلام ، احالم ) ؛ دندانهای خرد. (مهذب الاسماء). نواجذ. (یادداشت مؤلف ). دندانهای عقل ، و آنها چهار دندان باشد در انتهای دندانها پس از دندانهای آسیا و پس از بلوغ روید و آنها را نواجذ نیز گویند. (بحر الجواهر).
ترجمه مقاله