ترجمه مقاله

بادوریا

لغت‌نامه دهخدا

بادوریا. [ رَ ] (اِخ ) قطعه ای است از کوره ٔ استان در سوی غربی بغداد که اکنون از کوره ٔ نهر عیسی بن علی بشمار میرود و نحاسیه و حارثیه و نهر ارما از آن ناحیه است و در کناره ٔ آن قسمتی از بغداد بنیان نهاده شده است از قبیل قُرَیّة و نجمی و رقة... گویند هر آنچه را در جانب شرقی سراة باشد بادوریا و آنچه را در سوی غربی آن باشد قطربل خوانند و ابوالعباس احمدبن محمدبن موسی بن فرات گفته است هر یک از کاتبان که بدبیری بادوریا اختصاص یابد، دیوان خراج به وی واگذار میشود و دبیری که عهده دار دیوان خراج گردد سرانجام بوزارت میرسد زیرا معاملات آن ناحیه مختلف است و قصبه ٔ آن حضرت محسوب شود و معامله در آن با امرا و وزرا و سرداران و کاتبان و اشراف و بزرگان است و کسی که بضبط اختلاف این معاملات نایل آید و در استیفای معاملات طبقات مزبور مهارت یابد برای امور بزرگ شایسته باشد. و در تعریب این کلمه دو تغییر روی داده است : یکی کسر راء و دیگر آوردن همزه ای به آخر آن ، چنانکه شاعر گوید :
فداء ابی اسحاق نفسی و اسرتی
و قلت له نفسی فداء و معشری
اطبت و اکثرت العطاء مسمّحا
فطب نامیاً فی نصرة العیش و اکثر
و ادّیت فی بادوریاء و مسکن
خراجی و فی جنبی کنار و یعمر.

(از معجم البلدان ).


و رجوع به تجارب الامم ج 2 صص 95-97 و فتوح البلدان ص 258 و 263 شود.
ترجمه مقاله