ترجمه مقاله

بدبینی

لغت‌نامه دهخدا

بدبینی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل بدبین . ببدگمانی نگریستن در امری یا در همه ٔ امور.
- بدبینی کردن ؛ به دیده ٔ سؤظن در امور نگریستن . عیب جویی کردن :
مکن هیچ بدبینی از دیگران
وگر نیک بینی تو خو کن برآن .

(گرشاسب نامه ).


|| در اصطلاح فلسفه ، اعتقاد به اینکه جهان پر از بدبختی و یأس و حرمان است . مقابل خوش بینی . (فرهنگ فارسی معین ). دهرنکوهی .
ترجمه مقاله