ترجمه مقاله

بدخوان

لغت‌نامه دهخدا

بدخوان . [ ب َ خوا / خا ] (ن مف مرکب ) خطی که خوب خوانده نشود. (آنندراج ) :
جوهر از تیغ زبان شد ریخت تا دندان مرا
گفتگو شد همچو سطر بی نقط بدخوان مرا.

محمدرفیع واعظ (از آنندراج ).


ترجمه مقاله