ترجمه مقاله

بسک

لغت‌نامه دهخدا

بسک . [ ب ُ س ُ ] (اِ) فتیله ای که زنان بجهت رشتن پیچیده باشند. (برهان ). پنبه ٔ پیچیده و فتیله کرده جهت رشتن . (ناظم الاطباء). فتیله ای که زنان از پنبه پیچند برای رشتن . (سروری ). و رجوع به بسه شود. در کردی بیسک . موی مجعد. دم . بِشک . رجوع به بُشُک شود. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله