ترجمه مقاله

بظر

لغت‌نامه دهخدا

بظر. [ ب َ ] (ع اِ) تلاق . ج ، بُظور. و منه قولهم فی الشتم : امصص بظر فلانة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بیظر. بُظارَه . (منتهی الارب ). دلاغ و آن موضعی است که خاتنان عرب برند. (یادداشت مؤلف ). خروس . خروسه . خروسک . گندمک . (زمخشری ) (ازیادداشت مؤلف ). || بلندی میان دو لب فرج . (آنندراج ). || انگشتری . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله