ترجمه مقاله

تال

لغت‌نامه دهخدا

تال . (اِ) طبق مس و برنج و نقره و طلا و امثال آن . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا). مأخوذ از هندی . طبق مس و نقره و طلا و جزآن . (ناظم الاطباء). سینی فلزی . (فرهنگ نظام ). این لفظ مفرس از «تهال » هندی است و حرف «ها» در آن نیم تلفظ است که در زبان فارسی نیست از این جهت به «تال » مفرس گشته . لفظ مذکور را فقط شعرای فارسی که در هند بودند یا هند را دیدند استعمال کردند و در واقع هندی است نه فارسی و من برای این ضبط کردم که در شعر امیرخسرو و نثر ظهوری آمده است . (فرهنگ نظام ) :
ز سیری بس که هندو سیرخور شد
همه تال برنجش تال زر شد.

امیرخسرو (از فرهنگ جهانگیری ).


|| نام سازی است در هند که از روی سازند. (آنندراج ). دو پیاله ٔ کوچک کم عمق باشد از برنج که خنیاگران هندوستان بهنگام خوانندگی آنها را برهم زنند و بصدای آن اصول نگاه دارند و رقص کنند. (از برهان ) (انجمن آرا)(فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). در میان ایرانیان زنگ نام دارد. (انجمن آرا). واکنون ما آنها را زنگ می گوئیم . (ناظم الاطباء). زنگی که رقاصان به انگشتان خود بسته وقت رقص برهم زنند. (فرهنگ نظام ). این لفظ هندی است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). در این معنی هم هندی است و شعرای فارسی هند آن را استعمال کرده اند. (فرهنگ نظام ) :
دگر ساز برنجین نام آن تال
بر انگشت پریرویان قتّال
گرفته چون پیاله تال در دست
نه از می از سرود خویشتن مست .

امیرخسرو(از فرهنگ جهانگیری ).


فرورفته در مغز ارباب حال
شراب خم مندل از جام تال .

ظهوری (از آنندراج ).


|| روی که بعربی صفر خوانند. (برهان ). برهان و مقلدانش روی را که فلزی است ، از معانی این لفظ قرار دادند که به هیچ وجه ثابت نیست . (فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله