ترجمه مقاله

تاوان کردن

لغت‌نامه دهخدا

تاوان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مصادره . (منتهی الارب ). جریمه گرفتن . دریافت خسارت :
بگربه ده دل و عکه سپرز و خیم همه
وگر یتیم بدزدد بزنْش و تاوان کن .

کسائی .


هلاهل است خلاف خدایگان عجم
بجز بجان نکند مر چشنده را تاوان .

عنصری .


رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود.
|| مجازاً، عیب گرفتن :
تا ندانی کار کردن باطلست از بهر آنک
کار بر نادان و عاجز بخردان تاوان کنند.

ناصرخسرو.


و خورشید عارض نورگسترش روشنی بر ماه دوهفته تاوان میکرد. (تاج المآثر).
ترجمه مقاله