ترجمه مقاله

تبری

لغت‌نامه دهخدا

تبری . [ ت َ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به تبرستان . (انجمن آرا) (آنندراج ). صورت فارسی «طبری » که بعض نویسندگان بکار برده اند.
- بنفشه ٔ تبری ، بنفشه ٔ طبری .
انجمن آرا و آنندراج شعری از منجیک بشاهد «بنفشه ٔ تبری » آورده اند که در بعض نسخ «بنفشه ٔ طبری » ضبط شده . رجوع به طبری و ترکیب بنفشه ٔ طبری شود.
- بید تبری . (انجمن آرا) (آنندراج ) ؛ نوعی بید. رجوع به طبری (بید) شود.
- شعر تبری ؛ شعری بوزن مخصوص که تبری گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
- لهجه ٔ تبری ؛ یا لهجه ٔ مازندرانی که دارای ادبیات میباشد. رجوع به برهان قاطع چ معین شود.
- مقام تبری ؛ مقام مخصوص . (از انجمن آرا) (از آنندراج ).
ترجمه مقاله