ترجمه مقاله

حاجی لر

لغت‌نامه دهخدا

حاجی لر. [ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در استرآباد و نام کنونی آن مینو دشت یا دشت مینو است . این ناحیت را در قدیم کبودجامه مینامیدند و حمداﷲ مستوفی در ضمن «ذکر ولایت مازندران » درباره ٔ کبودجامه گوید: «ولایتی است و اکنون چون جرجان خراب است مجموع ولایت داخل کبود جامه است حاصلش ابریشم و انگور و غله بسیار میباشد و ولایتی عریض است .» و چنانکه از تضاعیف کتاب رابینو بر می آید حاجی لر نام ایل و حشمی نیز میباشد که در این ناحیه سکنی گزیده بودند. و علامه ٔ قزوینی در حواشی خود بر لباب الالباب می آورد که کبود جامه نام حشمی است که میانه ٔ استرآباد و خوارزم می نشسته اند و شهری داشتند موسوم به «شهرنو» رجوع به نزهت القلوب چ لیدن ص 160 و سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 76 و 78 و 83 و 84 و100 و 162 و لباب الالباب ج 1 ص 51 و 52 و 304 شود.
ترجمه مقاله